به بهانه ی انتشار آلبوم ابراهیم محسن چاوشی که تحسین اهل موسیقی و علاقه مندان به آن را برانگیخت باید نوشت ” چاوشی، ذائقه ساخت “
پیکر نیمه جان موسیقی آفت زده و سر در گُم امروز ایران که هر از گاهی خواننده ای نوظهور را سوار بر موجِ ذائقه ای نخ نما می بیند، نیاز به چاوشی دارد تا در روح آن بدمد.
محسن چاوشی را سال هاست می شناسیم، از تلاش های بسیارش برای شنیده شدن و مورد اتهام قرار گرفتن به صدای دستکاری شده تا موفقیت هایش با سنتوری و شهرزاد.
آنچه در این بین کمتر به چشم آمد روند موسیقایی او بود. چاوشی از همکاری های معمول دهه ی ۸۰ ظهور کرد. همان روزها که صدای او را به اورجینالِ لُس آنجلسی اش شبیه می دانستند و شایعه دستکاری شدن صدایش بر سر زبان ها بود. اما او کوروش یغمایی را الگوی خود معرفی کرد، تشابهی که در موسیقی او به آسانی به گوش نمی رسید!
چاوشی سیر عجیبی را طی کرد، از آهنگ های مذهبی و فوق غمگین تا شش و هشتایش،از تلفیقیِ کامکار تا راکِ روح نواز، همه را تجربه کرد و گاه این تجربیات باعث ریزش مخاطبانش شد.
بعد از موفقیت سنتوری مخاطبانش انتظار داشتند همان مسیر و پاپیولاریسم را طی کند اما آلبوم های ” یه شاخه نیلوفر ” و ” ژاکت ” همه را متعجب و تمایل چاوشی به موسیقی راک را علنی تر کرد. نقطه عطف و اوج جسارتش را می توان در آلبوم ” من خود آن سیزدهم ” دانست. روی آوردن به شعرهای کلاسیک و تمایل او به تنظیم های الکترونیک راک، عجیب ترین تصمیم او به نظر می رسید. کسی نمی دانست در ذهن او چه می گذرد تا وقتی ” پاروی بی قایق “ش مورد تحسین موزیسین های راکی چون بابک ریاحی قرار گرفت. ریاحی پور آلبوم چاوشی را با استانداردهای راک نوین دنیا قیاس کرد.
راک در دنیای امروز موسیقی صرفا به حضور پر رنگ گیتار الکتریک ( لید گیتار و ریتم گیتار ) مختص نمی شود و چاوشی در اغلب آثار اخیرش المان های موسیقی راک همچون شعر اعتراضی، آرایش سازها و صدای منحصر به فردش را داشته حتی زمانی که گیتار الکتریک در آثارش کم رنگ بوده است.
چاوشی در انتخاب ترانه های دهه نودش اغلب از تم های سیاسی اجتماعی استفاده کرد حتی وقتی از شعرای کلاسیک خواند. همچنین او در تک قطعاتش بیشتر به مخاطب عام نزدیک میشد و پاپیولار می خواند و آنچه که المان های مولف بودنش بود را در آلبوم هایش به نمایش می گذاشت.
اردوان کامکار که بعد از تجربه همکاری با چاوشی در پروژه سنتوری در مصاحبه ای با این مضمون گفت: نیازی نمی بینم تا دیگر در موسیقی درجه چندم پاپ مشارکت کنم، شاید با شنیدن کارهای چاوشی به این نتیجه رسیده باشد که او خواننده ای مولف است.
او علاوه بر اینکه مخاطبان خود را بیشتر و بیشتر کرد توانست ذائقه بسازد. مخاطبانی که شاید به اصول موسیقی آشنایی نداشته باشند اما تفاوت موسیقی چاوشی و پاپ درجه چندم مارکت بیمار را درک می کنند.
چاوشی راه طولانیش برای مولف شدن را طی کرد، ذائقه ساخت و بُت های پوپولیسم موسیقی را ابراهیم وار شکست، حالا می توان او را موزیسینی مولف برشمرد.
(به قلم حافظ اصغری)