تعریف موسیقی پاپ
در تعریف دقیق موسیقی پاپ، به معنای هر آنچه که مردم بشنوند؛ باید بگوییم هر سبکی، قطعاتی در درون خود دارد که پاپیولار محسوب می شوند. برای نمونه در موسیقی کلاسیک، تُرکیش مارچ موزارت، سمفونی ۹ بتوون، در جَز، پلنگ صورتی و تیک فایو، در راک، قطعات معروف آلبوم دِ وال پینک فلوید، ناثینگ اِلس مَدرز اثر متالیکا که به نوعی بر گرفته از هوی متال بوده و در موسیقی دستگاهی قطعاتی همچون مرغ سحر، زمن نگارم و ده ها اثر دیگر در جامعه ایی با فرهنگ شنیداری ضعیف مانند ایران نیز سبک های مختلف را در خودآگاه یا نا خودآگاه مردم نمایندگی می کنند. از این رو موسیقی پاپ تنها بستری است از قطعات رقیق شده سبک های مختلف، که بیش تر ساده تر از آثار فنی شان می باشند. در این نوشته بررسی خواهیم کرد هر چند موسیقی پاپ از نظر هنری فاقد اعتبار چندانی به شمار می آید ولی نمی توان با رها کردن آن اهمیت و تاثیر گذاریش بر فرهنگ جامعه و موسیقی هنری را نادیده گرفت.
شاید برای بخش بزرگی از جامعه کنونی اتریش باور این که روزگاری پدرانشان در کوچه و بازار، اُپرا های موزرات را باز خوانی می کردند دشوار باشد. باید در نظر داشت که هر موسیقی، در دوره زمانی و جغرافیای خاص خود می تواند پاپیولار باشد.
امروز موسیقی پاپ برداشتی از ساده نگری است که سالیان دراز، دنیای غرب را در بر داشته. اگر به طبقه اشرافی قرن هجدهم فرانسه بنگریم پوشش ها، آرایش ها و دیگر نشانه ها، فرهنگی را می بینیم سراسر تجمل، مردمانی که به فانتزی ترین ظرافت های زندگی همچون نیازهای اولیه انسانی بها می دهند. عجیب نیست که موج ساده زیستی، اولین تاثیرات خود را در موسیقی نیز بگذارد. باید بپذیریم موسیقی امروز ساده تر و از برخی جهات مبتدیانه تر از آن چیزیست که در ذهن موسیقدانان کلاسیک می گذشته، پیشرفت های ساخت موسیقی عموما ابعادی دیگر از اجزا قطعات را هدف گرفته اند، که در گذشته تعریف نشده بود.
دلایلی بر اهمیت موسیقی مردمی
موسیقی پاپ، هدایتگر فرهنگ جامعه
موسیقی و سینما به عنوان فرا گیرترین هنرها، هیچ گاه نمی توانند وجه مردمی خود را نادیده بگیرند، مردم متخصصین موسیقی نیستند، ولی نظر می دهند، انتخاب می کنند و با انتخاب هایشان جهت موسیقی و در نهایت فرهنگ را تغییر می دهند، از این نگاه موسیقی، بخشی از شاخصه فرهنگی ملل است، قطعا جامعه ایی که پینک فِلوید و لِد زِپلین را به آسانی درک می کند، سطح بالاتری از فرهیختگی را نسبت به جوامعی با موسیقی پاپیولار ضعیف تجربه می کند. در دنیای امروز موسیقی، پاپ ایرانی که میتواند به عنوان تریبون هدایتگر اجتماعی جامعه ما باشد، به کدام سمت میرود؟
موسیقی پاپ، نیروی حرکت هنری
سال هاست در گفت و گو پیرامون موسیقی پاپ،برخی از مدرسین به ویژه مدرسین موسیقی کلاسیک بیش تر بر این باورند که، پاپیست ها حقشان را ضایع کرده اند،اما واقعیت چیز دیگریست، باید جایگاه خود را بشناسیم، یک گیتاریست کلاسیک بعد از سالها ممارست و آموزش هیچ گاه از حیث درآمد و شهرت رویاروی یک ستاره پاپ قرار نمی گیرد، باید پذیرفت موسیقی صنعتی چرخه مالی را به حرکت در می آورد، کمپانی های وارد گود میشوند، سالن ها پر شده، صدا بردار ها مشغول به کار می شوند، از بالا تا پایین هرم سرگرم می شوند، تصور آن که موسیقی هنری، حتی به تنهایی بتواند خرج خود را دربیاورد هم کودکانه است، با موسیقی پاپی که صنعتی قوی و پویا دارد، می توان برای کنسرت های هنری و فرهنگی هم برنامه ریزی کرد، وقتی چرخش مالی بالایی در مارکت به وجود آید، قدرت سیاسی هم به سمت موسیقی گردش می کند.
ضرورت حضور موزیسین های حرفه ای در دنیای امروز موسیقی پاپ ایرانی، بیش از هر زمان دیگری احساس می شود، موزیسین حرفه ای اندیشه های عوام گرایانه هنری ندارد؛ بر موج های سطحی سوار نمی شود جریان می سازد؛ به دنیای پیرامون خود درست نگاه می کند. در کارش توانمند و باسواد است، هیچ گاه موسیقی را به سمت ناله و نوحه نمی برد، نیک می داند دنیای موسیقی، در چهار پنج آکورد خلاصه نمی شود در بی حوصله ترین آثارش هم ظرافت های هنری دیده می شود. حتی تعداد اندکی از موزیسین ها، در گروه بزرگی از کسانی که موسیقی کار می کنند هم تاثیر گذارند، در جهان کنونی موسیقی هم، حضور حتی یک وارُژان کافیست تا موسیقی ارکسترال همه پسند شود، کما این که یک سیروان هم برای حرکت بر خلاف موج در پاپ مدرن کافی بود.
چالش های موسیقی پاپ
مدیریت فرهنگی، رسانه
مدیریت فرهنگی در سطح رسانه، بیشترین سهم را در اثرگذاری بر ذائقه فرهنگی یک جامعه دارد. برای نمونه در دو دهه گذشته، تمرکز رسانههای ملی ایران، میانگین شعور فوتبالی مردم ما را به حدی بالا برد، که گاهی فراتر از توان فنی فوتبال ایرانیست. پخش و بررسی شبانهروزی این ورزش، ضمن بالا بردن میزان دانش فنی، انتظارات مخاطبین را نسبت به کیفیت و موفقیت فوتبال داخلی نیز بالا برده است. حال آن که بسیاری از مردم ما، با وجود این که شنونده سبکهای گوناگون موسیقی هستند، ولی دانش کافی نسبت به نام سازهای متداول موسیقی را هم ندارند!
مدیریت فرهنگی، برنامه ریزی و نظارت
بخش بزرگی از سیاستهای فرهنگی ما در دهه های گذشته پیرامون سیاستهای نظارتی بوده و نداشتن برنامهریزیهای واقع بینانه، موسیقی صنعتی ما را درگیر ابتذالی با ریشههای عمیق کرده، موسیقی بدون اندیشه، که تنها به عشقهای سطحی میپردازد و موسیقی که از حیث هنری هیچگونه پیشرفتی ندارد و حتی گاهی دچار عقب ماندگی میشود نمایانگر بینشهای خام نسلهای جوانیست، که در برخی از آنها هیچ گونه جهانیبینی به چشم نمیخورد.
عوام گرایی بیش از حد
بیشتر فعالان موسیقی پاپ از نظر اندیشه، چه جهانبینی شخصی، چه هنری، نه تنها در جایگاه تفکر پیشرو و هدایتگر اجتماعی نیستند، بلکه از منظر نگرش هنری در جایگاه مخاطب موسیقی قرار میگیرند، هنگامی که یک هنرمند از درون مخاطب عامی موسیقی است، تنها به دنبال تکرار میرود. نگرشهای پیشرو را به سختی میپذیرد و حتی اگر در عرصه موسیقی به توفیق برسد، یا آن را در حالت ایستا نگه میدارد و یا به عقب میراند.
اگر از آغاز بتوانیم با آموزش و پرورش درست و تحصیلات آکادمیک؛ توانمندی و تفکر استاندارد هنری را برای دوستداران ورود به عرصه موسیقی فراهم آوریم، در آینده نه چندان دور شاهد اندیشههای نو و آثار ماندگار خواهیم بود.
کمپانیها، مارکت هنری
کمپانیهای موسیقی به اندازه کافی، در بخش ساخت اثر گسترش نیافته اند، بیشتر آهنگسازان ترجیح میدهند پیشنهادهای خود را از شرکتهای موسیقی دریافت کنند، تا افراد عموما تازهکاری که حتی نسبت به خواستههای خود نیز مطمئن نیستند؛ در واقع در بخش تولید اگر کمپانیهای ایرانی، بر اساس روال مارکتهای موسیقی در جهان سفارش آثار را بر عهده بگیرند، شاهد دور شدن تولیدات، از تکرارهای روتین خواهیم بود.
از سوی دیگر بخش چشمگیری از این کمپانیها، با ساختاری مافیایی گونه در این عرصه فعالیت میکنند. تلاشهایی محدود به توانمندی ستارهسازی، برخورداری از قدرت نقشآفرینی در بازار و انباشت ثروت به سختی میتواند رویدادهای سودمندی را برای موسیقی رقم بزند.
فاصله بین موسیقی آکادمیک و صنعتی
به سختی میتوان در آموزشگاهها، کلاسهای هارمونی و ارکستراسیون مدرن را یافت، مدرسین کلاسیک و آکادمیک گاهی حاضر به دیدن موسیقی صنعتی خارج از قاب موسیقی کلاسیک نیستند، المانهای موسیقی مردمی را درک نمیکنند و این فاصله بین هنرمند پاپ و دانش و توانمندی اصولی موسیقی، وی را تنها به سمت استفاده از غریزه بنا شده بر شنیدههای محدودش میکشاند. جدای از بازده کم فارغالتحصیلان موسیقی دانشگاهی در ایران، نبود رشتههای مدرن هم چون مهندسیهای موسیقی و سبکهای روز دنیا، چارت تحصیلی ناکارآمد، اساتید و ظرفیت محدود پذیرش دانشجو، فاصله بین تحصیل موسیقی و تولید اثر استودیویی را که بخش بزرگی از آن شامل پاپ میشود را زیاد کرده است.
ارتباط جهانی، دنیای شنیداری هنرمند و مخاطبین
موسیقی صنعتی ایرانی، هیچ نگرش هدفمندی ندارد، گاهی به سمت موسیقی ترکی میرود، گاهی تحریرهای گل درشت سنتی را زیر عنوان موسیقی تلفیقی ارائه میکند، گاهی با راک یا فلامنکو در هم میآمیزد و گاهی رپ شش و هشت را معرفی میکند!
ما نه توانستیم فرمی پاپیولار، در خور شأن موسیقی دستگاهی و ایرانیمان بسازیم، نه موسیقی مدرن دنیا را درک کردیم. کسانی که در جامعه ما موسیقی کار میکنند، گاهی یادشان میرود پیش از موزیسین بودن، باید موزیک باز باشند (به معنای گوش دادن به سبکهای گوناگون، غرق شدن در اقیانوس موسیقی از شرق تا غرب از بلوز آفریقایی، تا کانتری آمریکایی، کلاسیک اروپایی، هندی، عربی و …) دنیای کوچک دست اندرکاران موسیقی چیزی جز تکرار را به وجود نمیآورد.
وقتی موسیقی، سینما و ورزش را به عنوان سه سرگرمی دنیای امروزی که در جایگاه نیازهای اولیه انسان مدرن نشسته اند مینگریم، در خواهیم یافت درک کلاس جهانی فوتبال اروپایی و سینمای هالیوودی برای مخاطبین ما گاهی آسانتر بوده تا موسیقی روز دنیا بررسی این موضوع خود مجالی جداگانهای میطلبد.
فرزام توسلی